خط سوم

ساخت وبلاگ
طبق معمول همیشه که چندماه یکبار می‌بینمش، موهایش را آنطور که می‌خواست کوتاه و بعد رنگ کردم و وقتی رفت حمام پشتش را کیسه کشیدم، اما برای اولین بار ناخن‌های پاهایش را گرفتم، نمی‌خواست خجالت می‌کشید با اینکه سختش بود، اما برای من مهم نبود که مادرم است انگار یکی از بچه‌هایم بود... ناخوداگاه یاد تکه هایی از فیلم جدایی نادر از سیمین افتادم ولی خدارا شکر کردم که علی‌رغم بیماری‌های داخلی، بدنش ظاهراً سالم و سرپاست و نیاز به مراقبت من ندارد و خدا را بیشتر شکر کردم که خواهرم پرستاری ست که در حد یک پزشک متخصص، معلومات و توانایی درمانگری دارد و حواسش به داروها و سلامتی مادر و بقیه هست...می‌دانم رفتن من این بانوی کارآفرین گمنام و سخت‌کوش و هنرمند را چقدر ناراحت کرده و همیشه چقدر دلبسته و وابسته‌ی حضور من در زندگی‌اش بوده و هست و من خیلی سال پیش یکبار برای همیشه به خاطرش پا روی قلب خودم گذاشتم تا رنج دوری‌ام عذابش ندهد ولی اینبار این مسیر سبز را به خاطر آینده‌ی بچه‌هایم انتخاب کردم و این سرسختی و ایثار را از خودش آموخته‌ام...این را نوشتم تا بگویم چه اندازه به زنان خانواده‌ام افتخار می‌کنم حتی به زن بودن خودم‌...سال‌ها پیش دقیقاً چنین روزی پس از چندماه که از کاشی‌کاری‌های آشپزخانه و سرویس بهداشتی همراه پدر گذشته بود، آخرین تکه از مبلمان 12+1نفره‌ی خانه یعنی میزتلفن را دست تنها با پارچه‌های تازه خریده شده‌ای که خودم برش زده بودم رویه‌کوبی و اسفنج‌هایش را تعویض کردم و به سفر کاری‌ای رفتم که منجر به آشنایی من و همسرم شد و مسیر زندگی‌ام را -که تمام عمر عین یک پسر مسئولیت‌پذیر درس خوانده و همزمان کار کرده و در عین حال برای حفظ خانه در بهترین شکلش به دخترانه‌ترین حالت ممکن کوشیده بودم- تغییر داد خط سوم...
ما را در سایت خط سوم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sky2skyo بازدید : 19 تاريخ : جمعه 17 فروردين 1403 ساعت: 2:03

اگزیستانسیالیسم با صراحت اعلام می‌دارد که بشر یعنی دلهره...این دلهره ای است که کی‌یر کگور( کگارد)* آن را « دلهره ابراهیم » می‌نامد داستان ابراهیم را می‌دانید : فرشته ای به ابراهیم دستور میدهد که پسرش را قربانی کند . اگر مطمئناً دستور دهنده فرشته بود، اگر واقعاً فرشته ای می‌آمد گفت : تو ابراهیمی و باید پسرت را قربانی کنی ، آنگاه دیگر اشکالی وجود نمی‌داشت. اما پیش از هر چیز این سوال به ذهن هر کسی خطور می‌کند : آیا براستی این فرشته است؟ آیا واقعاً من ابراهیمم؟ چه دلیلی در دست است که این فرشته است و من ابراهیمم ؟ زنی دیوانه گرفتار توهم بود و صداهای خیالی می‌شنید. تصور می‌کرد که بوسیله تلفن با و دستورهائی داده می‌شود. هنگامی که پزشک از او می پرسید که چه کسی با وی صحبت میکند، بیمار جواب می‌داد:مخاطب من می‌گوید که خداست. در واقع چه دلیلی به او ثابت می‌کرد که مخاطب او خداست؟ اگر فرشته‌ای بر من نازل شود، چه دلیلی وجود دارد که این فرشته است؟ و اگر من پیام‌هایی بشنوم چه دلیلی وجود دارد که این صداها یزدانی است یا اهریمنی، یا این که ندای ضمیر ناخود آگاه است یا اساساً زائیده بیماری است؟ و چه دلیلی است که این پیام‌ها متوجه من است ؟ چه کسی ثابت می‌کند که من مأمورم مفهومی را که از بشر دارم و همچنین راهی را که انتخاب کرده‌ام بر همه آدمیان تحمیل کنم ؟*Kierkegaard فیلسوف مشهور دانمارکی و سرسلسه اگزیستانسیالیست‌های مسیحی (۱۸۱۳-۱۸۵۵).از کتاب اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر نوشته ژان‌پل سارتر ترجمه مصطفی رحیمی صفحات ۲۹ تا ۳۱ژان پل سارترپی‌نوشت:یادآوری؛ در خصوص مراسم قربانی کردن می‌دانیم که ریشه واژه تراژدی از تراگودیا گرفته شده و یکی از شکل‌های نمایش است که ریشه در مناسک مذهبی یونان باستان دارد. تراژدی خط سوم...
ما را در سایت خط سوم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sky2skyo بازدید : 17 تاريخ : جمعه 17 فروردين 1403 ساعت: 2:03